داستان سرزمین کوچولوها درباره یک دختر کوچولو و شیرین به نام ممول است که با دختر مهربون آشنا شده و این دوستی بین آنها ماجراهایی را در طول پخش قسمتهای این کارتون بوجود می آورد. اضافه شدن شخصیت های منفی و مثبت متعدد مانند خانم پنلوپه ، گریس ، اسکار ، آقای جهان گرد ، پاشا و گربه دخترمهربون به جذابیت های این کارتون زیبا افزوده است. دیدن دوباره این کارتون خاطرات زیادی را در ذهن دوستداران کارتونهای تلویزیونی زنده خواهد کرد
ممول کوچولو به همراه ۲۴۵ نفر آدم کوچولوی دیگه از سیاره "ریرورو" با سفینه ای به کره زمین می آید و در جزیره ای به اسم "لیل" ساکن می شه، دوستی رمانتیک او با دختری مریض احوال به اسم ماریل سرآغاز آشنایی ممول با دنیای آدم بزرگها و شکل گیری ماجراهای متعددی می شه.
نام اصلی سریال: کلاه به سر کوچولو (Tongari Boshino Memoru)، ممول (Little beret memole
داستان سرزمین کوچولوها درباره یک دختر کوچولو و شیرین به نام ممول است که با دختر مهربون آشنا شده و این دوستی بین آنها ماجراهایی را در طول پخش قسمتهای این کارتون بوجود می آورد. اضافه شدن شخصیت های منفی و مثبت متعدد مانند خانم پنلوپه ، گریس ، اسکار ، آقای جهان گرد ، پاشا و گربه دختر مهربون به جذابیت های این کارتون زیبا افزوده است. دیدن دوباره این کارتون خاطرات زیادی را در ذهن دوستداران کارتونهای تلویزیونی زنده خواهد کرد.
به شماره پروانه و مجوز: ۱۵۵/۲۳۸۰۱
تعداد : ۶DVD
توجه فرمایید که این مجموعه سری کامل و با کیفیت است و در سایر سایت ها و فروشگاه ها به صورت ناقص و با کیفیت کمتر به فروش می رسد.
با خرید این محصول از فروشگاه ما یک محصول سلامتی هدیه بگیرید
خرید کارتون باب اسفنجی با کیفیت عالی در یک دی وی دی
کارتون باب اسفنجی
نام کارتون : باب اسفنجی SpongeBob SquarePants
کیفیت : AVI
زمان هر قسمت : 10 دقیقه 30 قسمت
زبان : انگلیسی (بدلیل کیفیت پایین دوبله فارسی نسخه انگلیسی قرار گرفت)
کارتون باب اسفنجی یکی از کارتون های زیبایی است که توانسته مخاطبان زیادی را به خود جلب کند این بار فروشگاه پارس دان نسخه کامل فصل چهارم این کارتون را با کیفیت عالی برای خرید قرار داده است و بدلیل کیفیت پایین نسخه دوبله فارسی نسخه انگلیسی این کارتون را با کیفیت بالا قرار دادیم .
خرید کارتون گوریل انگوری در غرب وحشی.یک گوریل پانزده متری به نام انگوری همراه با دوست کوچکش بیگلی بیگلی آمده است تا لحظاتی شاد و بیاد ماندنی از کودکی همه بزرگسالان را زنده و برای کوچکترها خاطره ای نو برای آینده بسازد.
کارتون قدیمی گوریل انگوری یک از زیبا ترین و خاطره انگیز ترین کارتون های دوران کوکی ماست.
این کارتون به صورت کپچر شده عرضه می شود. دیدن این کارتون برای همه ی سنین خاطره انگیز و جذاب خواهد بود.
گوریل انگوری داستان ما برای جلب توجه مردم همراه با دوست کوچکش بیگلی بیگلی دست به کارهای عجیبی خواهد زد با او همراه شوید و از کارهای او لذت ببرید…
شماره مجوز :155/65421
ارسال سریع به سراسر کشور
با گارانتی و بیمه
در بسته بندی مناسب
با خرید این محصول از فروشگاه ما هدیه ایی به ارزش 20000 ریال دریافت کنید
کارتون بسیار جذاب و دیدنی سندباد که همه دوستان خاطره های خوبی روبا این کارتون دارند. برای تجدید خاطره برای بزرگتر ها و دیدن این کارتون بسیار زیبا برای کوچکترهای عزیز هر چه زودتر اقدام نمایید
سنباد اصلا نیاز به معرفی ندارد. آنقدر ماجراجویی های عجیب و غریبش و دوستیش با علی بابا و علاءالدین ماندگار بوده اند که کمتر کسی پیدا می شود که سنباد را نشناسد.
نکته جالب در مورد سنباد این است که از کتاب های هزار ویک شب که در اصل ایرانیست اقتباس شده است ! ولی چون داستان در شهر بغداد که آن زمان جزء ایران بوده می گذرد ؛ همه فکر می کنند داستان هاعربی هستند !
سندباد محصول کشور ژاپن بود سال 1975 به کارگردانی (فومیو کوروکاوا -هیکو اکازاکی) ساخته شده است .
از جمله مشهور ترین قسمت ها سنباد که در این مجموعه نیز موجود است می توان به سرزمین آدم کوچولو ها ، راز شیلا ؛ غول کوهستان ها ، قالیچه پرنده ؛ جزیره متحرک ؛ راهزن ها و... اشاره کرد
بورخس، قصهگوی آرژانتینی میگوید: «انسان در هزار و یک شب گم میشود؛ با ورود به این کتاب، سرنوشت حقیر انسانی خود را فراموش میکند و به دنیای دیگری قدم میگذارد.»
کافی است کمی از قصههای تو در توی هزار و یک شب با شخصیتهای جادوییشان را خوانده باشید، یا داستان خود کتاب را بدانید که چطور هستة اولیهاش قرنها پیش در هند شکل گرفت و در عهد ساسانیان به ایران آمد و در عهد عباسیان به بغداد راه یافت و بعد هم به مصر و آخر سر هم در قرن هجدهم به زبانهای اروپایی ترجمه شد و در هر یک از این سفرها، هر کسی یک حکایت به آن اضافه کرد و دنیای جادویی آن را گسترش داد.
کافی است یک کمی ماجرا را بدانید تا بفهمید چرا آدم بزرگی مثل بورخس اینقدر شیفتة این کتاب است و از ندیدن کارتون «سندباد» حسرت میخورد.
«نابینایی بد نیست. با آن مشکلی ندارم. فقط از اینکه برگردانهای سینمایی هزار و یک شب را نمیبینم، کمی دلگیرم. بهخصوص آن انیمیشنی که میگویند از همة فیلمهای دیگر به اصل کتاب نزدیکتر است.»
البته کارتون سندباد، خیلی هم به متن کتاب وفادار نیست و کارگردان بیشتر به روح جادویی «هزار و یک شب» وفادار مانده.
سندباد در اصلِ «هزار و یک شب»، مرد مسنی است که خاطرات سفرهای دریاییاش را تعریف میکند و برعکس، علاءالدین، پسر جوانی است که چراغ جادو را پیدا میکند.
علیبابا هم اینطور که در کارتون آمده، یک دزد نیست و بلکه جلوی کار چهل دزد بغداد را میگیرد.
شیلا هم که در کارتون، یک مرغ مینای دریایی است، در اصل کتاب نیست و زاییدة تخیل کارگردان مجموعه است.
کلی ماجرا و ایدة دیگر هم هست که در کارتون هست و در خود کتاب نیست، مثل سفر سندباد به جزیرة آدمکوچولوها که عینا از «سفرهای گالیور» برداشته شده.
از آن طرف کلی داستان و ایدة دیگر هم در اصل «هزار و یک شب» هست که توی کارتون نیامده. عیبی هم ندارد.
فومیو کوراکاوا، کارگردان سندباد هم (که قصهگوی قهاری است و بهجز سندباد کارتونهای «کتاب جنگل»، «دور دنیا در هشتاد روز»، «زنان کوچک»، «بچههای آلپ» و «سارا کورو» را در کارنامه دارد) حق دارد قصة خودش را بگوید و چیز جدیدی به این کتاب جادویی اضافه کند. به قول بورخس «عصر هزار و یک شب تمام نشده است.»
ش م:964-6209-70
نام کارتون : سفرهای مارکوپولو
نام اصلی : Marco Polo
مدت زمان هر قسمت : 17 تا 22 دقیقه
کارتون بسیار زیبای مارکوپولو بصورت ( کارتون ومستند)
کارتون سفر های مارکوپولو بر اساس همان رمان معروف ساخته شده کارتون مارکوپولو دارای داستانی قدرتمند است که این کارتون را زیبا می کند .
مارکوپولو جهانگرد مشهور ونیزی در سال ۱۲۵۴ میلادی متولد شد .
پدرش نیکولوپولو بازرگان سرشناس بود که برای تجارت به سرزمین های دور دست سفر می کرد مارکو که داستان سفرهای پرماجرای پدر را از زبان مادر شنیده بود از همان کودکی به سفرهای دریایی و دیدن سرزمین های ناشناخته علاقه داشت . روزها در بندرگاه گردش می کرد و از دیدن کشتی های بزرگ بادبانی ، غرق شگفتی می شد .
نوشته های عربی و چینی روی بسته های کالا را می دید و دلش می خواست معنای این اشکال عجیب را کشف کند . شنیده بود کشتی هایی که از مشرق زمین می آیند ، کالاهایی چون ابریشم ، ادویه و جواهرات گرانبها با خود می آورند . شش ساله بود که پدرش نیکولو همراه عمویش مافئو سفری طولانی را آغاز کردند .
سفری که سال ها به درازا کشید . روزها و هفته ها و ماه ها از پی هم سپری می شد و مارکوی کوچولو برای بازگشت پدر ، روز شماری می کرد این انتظار چنان طولانی شد که مارکو کم کم چهره پدر را هم از یاد برد . در این دوران دشوار بود که مادرش را از دست داد .
مرگ مادر ضربه هولناکی بود که مارکو از ان به عنوان تلخ ترین خاطره زندگی اش یاد می کند روزی از روزهای سال ۱۲۶۹ میلادی ، کشتی بادبانی بزرگی در ساحل ونیز پهلو گرفت مارکو که در آن زمان نوجوانی پانزده ساله بود ، ناگهان صورت آشنای پدر و عمویش مافئو پولو را در میان سرنشینان کشتی شناخت .
نیکولوپولو با چشمان اشکبار ، فرزندش مارکو را در اغوش گرفت . در این دوران بود که مارکو داستان مسافرت های پر حادثه پدر را می شنید و روح ماجراجویی اش بیدار می شد .
داستان سفر طولانی نیکولو و مافئو پولو به سرزمین چین ، هیجان انگیزترین داستانی بود که مارکو تا ان زمان شنیده بود .
در سال ۱۲۷۱ میلادی ،زمانی که مارکوپولو هفده ساله بود، همراه پدر عمویش سفری دور را آغاز کرد . از همین زمان بود که نام مارکوپولو به عنوان جهانگردی جوان و جسور،بر سر زبان ها افتاد .آن ها با کشتی کوچکی از دریای مدیترانه گذشته و به اکرا رسیدند. در این شهر با کشیشی به نام تئوبالد آشنا شدند.
نیکولو ماجرای سفر به چین و درخواست قوبیلای قاآن امپراطور چین را برای تئوبالد تعریف کرد و گفت که امپراطور چینبا آیین مسیحیت آشنا شده و آرزو دارد مسیحیت در سرزمین چین رواج پیدا کند .
تئوبالد دو کشیش داوطلب را به نیکولوپولو معرفی کرد تا همراه آن ها به چین رواج سفر کنند . پنج مرد آماده سفری طولانی از غرب به شرق آسیا شدند .
از شهر ییت المقدس به طرف لایاس و از آنجا به سوی سواحل دریای خزر رفتند . مارکوپولو برای اولیبن بار بود که فوران چشمه های نفت را به چشم می دید مرمان این مناطق از نفت چشمه ها برای روشن کردن فانوس هایشان استفاده می کردند . این جا سرزمینی بود که در جغرافیای امروز باکو نامیده می شود .
برای سفر به شرق دور ، باید از سرزمین پهناور ایران عبور می کردند . باید از گذررگاه های پر پیچ و خم کوهستانی . از شنزارهای خشک و سوزان و دشت های باتلاقی می گذشتند .
این سفر برای دو کشیش ، دشوار و طاقت فرسا بود . بنابراین از ادامه سفر منصرف شدند . اما سه مرد ونیزی به راه خود ادامه دادند .
گاه سوار بر شتر و زمانی با اسب و قاطر و گاهی با پای پیاده پیش می رفتند . پس از چند ماه به شهر بغداد رسیدند مارکوپولو از دیدن این شهر افسانه ای شگفت زده شده بود و فکر می کرد بغداد زیباترین شهر مشرق زمین است .
نیکولوپولو می گفت ، سفر زمینی بسیار دشوار است . بنابراین تصمیم داشتند با عبور از شهر کرمان خود را به بندرگاهی در جنوب شرقی ایران برسانندذ و با کشتیی به هندوستان و از انجا به چین بروند .
درباره صحرای سوزان گبی ، داستان های وحشتناکی شنیده بودند . در مسیر کرمان ، از دشت های سرسبزی عبور کردند با دیدن مناطق سرسبز و خرم در میان ان بیابان های خشک و سوزان غرق شگفتی می شدند . مارکوپولو در سفرنامه اش به هیجان انگیز بودن سفر در سرزمین پهناور ایران اشاره می کند . در کرمان راه دو شاخه می شد .
سمت شمال ، به افغانستان می رسید و راه جنوب به بندر هرمز ختم می شد . ان ها به طرف جنوب رفتند پس از هفته ها دشواری و خستگی به بندر هرمز رسیدند .
کشتی هایی که در این بندرگاه پهلو می گرفتند ساختمان عجیب و متفاوتی داشتند در این کشتی ها به جای میخ و بست های فلزی از میله های چوبی و پوست درخت نارگیل استفاده شده بود .
ش م:964-6209-70
نام کارتون : سفرهای مارکوپولو
نام اصلی : Marco Polo
مدت زمان هر قسمت : 17 تا 22 دقیقه
کارتون بسیار زیبای مارکوپولو بصورت ( کارتون ومستند)
کارتون سفر های مارکوپولو بر اساس همان رمان معروف ساخته شده کارتون مارکوپولو دارای داستانی قدرتمند است که این کارتون را زیبا می کند .
مارکوپولو جهانگرد مشهور ونیزی در سال ۱۲۵۴ میلادی متولد شد .
پدرش نیکولوپولو بازرگان سرشناس بود که برای تجارت به سرزمین های دور دست سفر می کرد مارکو که داستان سفرهای پرماجرای پدر را از زبان مادر شنیده بود از همان کودکی به سفرهای دریایی و دیدن سرزمین های ناشناخته علاقه داشت . روزها در بندرگاه گردش می کرد و از دیدن کشتی های بزرگ بادبانی ، غرق شگفتی می شد .
نوشته های عربی و چینی روی بسته های کالا را می دید و دلش می خواست معنای این اشکال عجیب را کشف کند . شنیده بود کشتی هایی که از مشرق زمین می آیند ، کالاهایی چون ابریشم ، ادویه و جواهرات گرانبها با خود می آورند . شش ساله بود که پدرش نیکولو همراه عمویش مافئو سفری طولانی را آغاز کردند .
سفری که سال ها به درازا کشید . روزها و هفته ها و ماه ها از پی هم سپری می شد و مارکوی کوچولو برای بازگشت پدر ، روز شماری می کرد این انتظار چنان طولانی شد که مارکو کم کم چهره پدر را هم از یاد برد . در این دوران دشوار بود که مادرش را از دست داد .
مرگ مادر ضربه هولناکی بود که مارکو از ان به عنوان تلخ ترین خاطره زندگی اش یاد می کند روزی از روزهای سال ۱۲۶۹ میلادی ، کشتی بادبانی بزرگی در ساحل ونیز پهلو گرفت مارکو که در آن زمان نوجوانی پانزده ساله بود ، ناگهان صورت آشنای پدر و عمویش مافئو پولو را در میان سرنشینان کشتی شناخت .
نیکولوپولو با چشمان اشکبار ، فرزندش مارکو را در اغوش گرفت . در این دوران بود که مارکو داستان مسافرت های پر حادثه پدر را می شنید و روح ماجراجویی اش بیدار می شد .
داستان سفر طولانی نیکولو و مافئو پولو به سرزمین چین ، هیجان انگیزترین داستانی بود که مارکو تا ان زمان شنیده بود .
در سال ۱۲۷۱ میلادی ،زمانی که مارکوپولو هفده ساله بود، همراه پدر عمویش سفری دور را آغاز کرد . از همین زمان بود که نام مارکوپولو به عنوان جهانگردی جوان و جسور،بر سر زبان ها افتاد .آن ها با کشتی کوچکی از دریای مدیترانه گذشته و به اکرا رسیدند. در این شهر با کشیشی به نام تئوبالد آشنا شدند.
نیکولو ماجرای سفر به چین و درخواست قوبیلای قاآن امپراطور چین را برای تئوبالد تعریف کرد و گفت که امپراطور چینبا آیین مسیحیت آشنا شده و آرزو دارد مسیحیت در سرزمین چین رواج پیدا کند .
تئوبالد دو کشیش داوطلب را به نیکولوپولو معرفی کرد تا همراه آن ها به چین رواج سفر کنند . پنج مرد آماده سفری طولانی از غرب به شرق آسیا شدند .
از شهر ییت المقدس به طرف لایاس و از آنجا به سوی سواحل دریای خزر رفتند . مارکوپولو برای اولیبن بار بود که فوران چشمه های نفت را به چشم می دید مرمان این مناطق از نفت چشمه ها برای روشن کردن فانوس هایشان استفاده می کردند . این جا سرزمینی بود که در جغرافیای امروز باکو نامیده می شود .
برای سفر به شرق دور ، باید از سرزمین پهناور ایران عبور می کردند . باید از گذررگاه های پر پیچ و خم کوهستانی . از شنزارهای خشک و سوزان و دشت های باتلاقی می گذشتند .
این سفر برای دو کشیش ، دشوار و طاقت فرسا بود . بنابراین از ادامه سفر منصرف شدند . اما سه مرد ونیزی به راه خود ادامه دادند .
گاه سوار بر شتر و زمانی با اسب و قاطر و گاهی با پای پیاده پیش می رفتند . پس از چند ماه به شهر بغداد رسیدند مارکوپولو از دیدن این شهر افسانه ای شگفت زده شده بود و فکر می کرد بغداد زیباترین شهر مشرق زمین است .
نیکولوپولو می گفت ، سفر زمینی بسیار دشوار است . بنابراین تصمیم داشتند با عبور از شهر کرمان خود را به بندرگاهی در جنوب شرقی ایران برسانندذ و با کشتیی به هندوستان و از انجا به چین بروند .
درباره صحرای سوزان گبی ، داستان های وحشتناکی شنیده بودند . در مسیر کرمان ، از دشت های سرسبزی عبور کردند با دیدن مناطق سرسبز و خرم در میان ان بیابان های خشک و سوزان غرق شگفتی می شدند . مارکوپولو در سفرنامه اش به هیجان انگیز بودن سفر در سرزمین پهناور ایران اشاره می کند . در کرمان راه دو شاخه می شد .
سمت شمال ، به افغانستان می رسید و راه جنوب به بندر هرمز ختم می شد . ان ها به طرف جنوب رفتند پس از هفته ها دشواری و خستگی به بندر هرمز رسیدند .
کشتی هایی که در این بندرگاه پهلو می گرفتند ساختمان عجیب و متفاوتی داشتند در این کشتی ها به جای میخ و بست های فلزی از میله های چوبی و پوست درخت نارگیل استفاده شده بود .